خلاصه : قرآن كريم در 45 آيه به موضوع قتال و در 29 آيه به موضوع جهاد اشاره شده است. قتال به طور مشخص به جنگيدن در جبهه ي نبرد اشاره دارد ولي جهاد داراي معناي وسيع تري است. لذا خداوند در 8 آيه از آيات 29 گانه ي تحت الذكر به جهاد با مال و جان اشاره مي فرمايد و در آيات ديگر از بيان چگونگي جهاد در آيه مشخص مي شود كه شامل هر تلاشي در راه خدا مي باشد.
مقدمه: در قرآن كريم در 45 آيه به موضوع قتال و در 29 آيه به موضوع جهاد اشاره شده است. قتال به طور مشخص به جنگيدن در جبهه ي نبرد اشاره دارد ولي جهاد داراي معناي وسيع تري است. لذا خداوند در 8 آيه از آيات 29 گانه ي تحت الذكر به جهاد با مال و جان اشاره مي فرمايد و در آيات ديگر از بيان چگونگي جهاد در آيه مشخص مي شود كه شامل هر تلاشي در راه خدا مي باشد. در اين شماره سعي داريم تا بصورت گذرا به بيان "جهاد در آيات قرآن" بپردازيم. 1وسيله رستگاري 2بهترين تجارت با خدا 3خيرات وخوبي ها ويژه جهاد گران 4 جهادگران، اميدواران به رحمت الهي 5 مومنان واقعي، جهادگرند 6 برتري جهادگران 7 متخلفين از جهاد در عذاب الهي 8 عظيم ترين درجات 9 سبب هدايت 10 اخلاص ؛شرط جهاد 11جهاد به نفع خودتان است 12 سلب توفيق 13آزمايش الهي 14دوستي نكردن با دشمن خدا جهاد در قرآن: .1 جهاد وسيله رستگاري:مائده /35 . «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ إِلَيهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُواْ فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» «اي كساني كه ايمان آوردهايد از خدا پروا كنيد و به او [توسل و] تقرب جوييد و در راهش جهاد كنيد باشد كه رستگار شويد». خداوند در اين ايه راه رستگاري را سه چيز بيان مي فرمايد: «تقوا، وسيله اي به سوي خدا و جهاد در راه خدا» يعني هر سه اين لوازم براي رستگاري لازم است كه تقوا عبارت از ترك گناه و انجام واجبات است و وسيله به سوي خدا طبق فرمايش اميرالمومنين علي(ع) اهل بيت مي باشند( وابتغوا أليه الوسيله انا وسيله و أنا و ولدي ذريته المناقب ص 75) و جهاد نيز كوشش در آن مسيري است كه خداوند به آن دستور داده است. مراد از جمله:" وَ جاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ" مطلق جهاد است، يعني اعم از جهاد با نفس و جهاد با كفار است، زيرا اين جمله متصل به جمله قبل است كه در آن وسيله عبارت بود از مطلق هر چيزي كه بنده را با پروردگارش مرتبط ميسازد. " وسيله" در اصل به معني تقرب جستن و يا چيزي كه باعث تقرب به ديگري از روي علاقه و رغبت ميشود ميباشد. »وسيله دراين آيه معني بسيار وسيعي دارد و هر كار و هر چيزي را كه باعث نزديك شدن به پيشگاه مقدس پروردگار ميشود . حضرت علي عليه السلام در" نهج البلاغه" خطبه 110 ميفرمايد: بهترين وسيلهاي كه ميتوان با آن به خدا نزديك شد ايمان به خداوند و پيامبرش و جهاد در راه او و كلمهي اخلاص و اقامهي نماز و پرداخت زكات و روزه گرفتن ماه رمضان و حج و عمره و صلهي رحم و انفاقهاي پنهاني و آشكار و كارهاي نيك است. در اين آيه، به چند نكته اشاره ميكند: تفسير نور، ج3، ص: 79 راه سعادت و رستگاري؛ ايمان «آمَنُوا»، تقوا «اتَّقُوا اللَّهَ»، شفاعت «وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ» و جهاد «وَ جاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ است. براي رسيدن به فلاح، هم بايد گناهان را ترك كرد، «اتَّقُوا اللَّهَ» هم بايد طاعات را انجام داد. كارهاي خير همه زمينه و وسيلهي سعادتند. (البتّه اگر با گناه خود آن زمينهها را از بين نبريم) 2 جهاد بهترين تجارت با خدا: صف/11 تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تجَُاهِدُونَ فيِ سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكمُْ وَ أَنفُسِكُمْ ذَالِكمُْ خَيرٌْ لَّكمُْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ( «اي كساني كه ايمان آورده ايد ايا شما را به تجارتي سودمند كه شما را از عذاب دردناك نجات دهد دلالت نكنم به خدا و رسول او ايمان آوريد و با مال و جان در راه خدا جهاد (تلاش) كنيد، اين كار از هر تجارت براي شما بهتر است، اگر دانا باشيد يكي از اهداف مهم اين سوره، دعوت به ايمان و جهاد است، آيات مورد بحث نيز تاكيدي است به اين دو اصل، با مثال لطيفي كه انگيزه حركت الهي را در جان انسان به وجود ميآورد، انگيزهاي كه شرط پيروزي اسلام بر تمام اديان است و در آيات قبل اين سوره به آن اشاره شده است. نخست در آيه 10 اين سوره ميفرمايد: يَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ هَلْ أَدُلُّكمُْ عَليَ تجَِارَةٍ تُنجِيكمُ مِّنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ " اي كساني كه ايمان آوردهايد! آيا شما را به تجارتي دلالت كنم كه از عذاب اليم، نجاتتان ميدهد؟ با اينكه" ايمان" و" جهاد" از واجبات قطعيهاند، ولي در اينجا آن را نه به صورت امر، بلكه به صورت پيشنهاد تجارت، مطرح ميكند، آن هم آميخته با تعبيراتي كه از لطف بيپايان خدا حكايت دارد. بدون شك" نجات از عذاب اليم"، از مهمترين خواستههاي هر انساني است، و لذا اين سؤال كه آيا ميخواهيد شما را به تجارتي رهنمون شوم كه شما را از عذاب اليم رهايي ميبخشد؟ براي همه، جالب توجه است. هنگامي كه با اين سؤال دلها را به سوي خود جذب كرد، بيآنكه منتظر پاسخ آنها باشد، به شرح آن تجارت پرسود پرداخته، ميافزايد: تفسير نمونه، ج24، ص: 88 (تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ) به خدا و رسول او ايمان بياوريد و در راه خداوند با اموال و جانهايتان جهاد كنيد". بدون شك خدا نيازي به اين تجارت پرسود ندارد، بلكه تمام منافع آن دربست به مؤمنان تعلق ميگيرد، لذا در پايان آيه ميفرمايد:" اين براي شما از هر چيز بهتر است اگر بدانيد" (ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ) قابل توجه اينكه مخاطب، مؤمنانند، به قرينه يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا و در عين حال آنها را به دو اصل" ايمان" و" جهاد" دعوت ميكند، ممكن است اين تعبير اشاره به اين باشد كه ايمان اسمي و سطحي كافي نيست، ايمان عميق و خالص لازم است كه بتواند سرچشمه ايثار و فداكاري و جهاد گردد، و نيز ممكن است ذكر ايمان به خدا و رسول در اينجا شرحي باشد بر ايمان كه به طور اجمال در آغاز آيه گذشته آمده بود. به هر حال، ايمان به پيامبر ص از ايمان به خدا جدا نيست، همانگونه كه جهاد با جان، از جهاد با مال نميتواند جدا باشد، زيرا تمام نبردها نياز به وسائل و امكاناتي دارد كه از طريق كمكهاي مالي بايد تامين شود، بعضي قادر بر هر دو نوع جهادند، و بعضي تنها قادر بر جهاد با مال و در پشت جبههاند، و گاه تنها جان دارند و آماده بذل جان. اما به هر صورت بايد اين دو نوع جهاد با يكديگر توأم گردد تا پيروزي فراهم شود و اگر ميبينيم جهاد با مال مقدم داشته شده نه به خاطر آن است كه از جهاد با جان مهمتر ميباشد، بلكه به خاطر اين است كه مقدمه آن محسوب ميشود چرا كه ابزار جهاد از طريق كمكهاي مالي فراهم ميگردد. 3 خيرات و خوبي ها ويژه ي جهادگران است: توبه/88 « لَكِنِ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ جَاهَدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ وَأُوْلَئِكَ لَهُمُ الْخَيْرَاتُ وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» « ولي پيامبر و كساني كه با او ايمان آوردهاند با مال و جانشان به جهاد برخاستهاند و اينانند كه همه خوبي ها براي آنان است اينان همان رستگارانند». از جمله نكاتي كه در تفسير نور، ج5، ص: 122 در ذيل اين آيه به آن اشاره شده است: از شركت نكردن منافقان و مرفّهان در جنگ، نگران نباشيم...» 2 منافقان مپندارند با نيامدنشان به جهاد، اسلام بيياور ميماند. «لكِنِ الرَّسُولُ ...» 3 رهبر، پيشاپيش رزمندگان است. «الرَّسُولُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ» 4 تنها ايمان به پيامبر كافي نيست، همراهي با او نيز لازم است. «آمَنُوا مَعَهُ» 5 جهاد بايد در همهي ابعاد باشد. «جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ» 6 رستگاري، تنها در سايهي ايمان و جهاد است. «أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» 7 جنگ و جهاد، مايهي نزول خيرات و بركات الهي بر رزمندگان است. «أُولئِكَ لَهُمُ الْخَيْراتُ» 8 مجاهدان رستگارند، چه پيروز شوند و چه در ظاهر شكست بخورند. «جاهَدُوا»، «الْمُفْلِحُونَ» تعبيرات اين دو جمله طبق قواعدي كه در علم" معاني بيان" آمده است همگي دليل بر انحصار است، يعني تعبيرات فوق نشان ميدهد كه رستگاران تنها اين گروهند و همچنين كساني كه استحقاق هر گونه خير و سعادتي را دارند تفسير نمونه، ج8، ص: 76تتوووئ_(تنها اين دستهاند، همانها كه با تمام وجود و امكاناتشان جهاد ميكنند تفسير نمونه، ج8، ص: 75 از اين آيه به خوبي استفاده ميشود كه اگر" ايمان" و" جهاد" توام گردد هر گونه خير و بركتي را با خود همراه خواهد داشت، و جز در سايه اين دو، نه راهي به سوي فلاح و رستگاري است، و نه نصيبي از خيرات و بركات مادي و معنوي!. 4 جهادگران اميدواران به رحمت الهي هستند: ( بقره / 218) «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَالَّذِينَ هَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أُوْلَئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللّهِ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ» «آنان كه ايمان آورده و كساني كه هجرت كرده و راه خدا جهاد نمودهاند، آنان به رحمت خدا اميدوارند و خداوند آمرزنده مهربان است در شأن نزول اين آيه در تفسير نور، ج1، ص: 342 ميخوانيم:رسول اكرم صلي اللَّه عليه و آله شخصي را به نام عبد اللّه بن جحش به همراه هشت نفر با نامهاي براي كسب اطلاعات از كفّار و مشركين فرستاد، امّا بعد از ملاقات، درگيري پيش آمد و در اين بين رئيس گروه مقابل كشته شد و دو نفر از آنان به اسارت درآمده و اموالشان مصادره گرديد. اين حادثه در اوّل ماه رجب كه از ماههاي حرام است واقع شده بود، در حالي كه اين گروه گمان كرده بودند كه آخر جمادي الثانيه است، نه اوّل رجب. به هر حال اين قتال اشتباهاً در اوّل رجب صورت گرفت و كفّار اين موضوع را دستاويز قرار داده و شايع كردند كه مسلمانان احترام ماههاي حرام را نگه نميدارند. در برابر اين تبليغات دشمنان، قرآن جواب ميدهد كه گرچه جنگ در ماه حرام واقع شده، ولي اين قتال به اشتباه از سوي مسلمانان صورت گرفته است، در حالي كه شما مشركان به عمد مرتكب گناهاني شدهايد كه مجازات آنها به مراتب از قتال در ماه حرام بيشتر است. بنا بر اين شما با داشتن سابقهي آن همه جنايت و رسوايي و ارتكاب گناهان بزرگ، نبايد اين عمل اشتباه را دستاويز قرار دهيد. پيامهايي كه ذيل اين آيه در تفسير نور، ج1، ص: 345 آمده است: 1 رتبهي ايمان، مقدّم بر عمل است. «آمَنُوا») ( «هاجَرُوا وَ جاهَدُوا» 2 اميد به لطف پروردگار، مشروط به ايمان، هجرت و جهاد است. «آمَنُوا») ( «هاجَرُوا وَ جاهَدُوا») ( «أُولئِكَ يَرْجُونَ» 3 اصول افكار و اعمال اگر صحيح باشد، اشتباهات جزئي قابل عفو است.("آمَنُوا») ( «هاجَرُوا») ( «يَرْجُونَ» 4 به لطف خداوند اميدوار باشيم، نه به كارهاي نيك خود. زيرا خطر سوء عاقبت و حبط عمل و عدم قبول اطاعت، تا پايان عمر در كمين است. «يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ» 5 چون بنده اميدوار به رحمت خداوند است، خداوند نيز اعلام ميكند: آمرزنده و مهربان است. «يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ» 6 ارزش هجرت و جهاد آن است كه در راه خدا و براي او باشد. «فِي سَبِيلِ اللَّهِ» 7 مؤمنان و مهاجران مخلص نيز به رحمت و مغفرت او نياز دارند. «آمَنُوا»، «هاجَرُوا») ( «يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ» 8 از خطاي مهاجران و مجاهدان در راه خدا، بايد گذشت. «وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ 9 اميد بدون عمل، آرزويي بيش نيست. چنان كه در آخرين آيه سورهي كهف ميخوانيم: «فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً» هر كس اميد به لقاي پروردگار و رسيدن به مقام قرب را دارد، پس بايد عمل خالصانه انجام دهد ، خداوند ميفرمايد: من نزد گمان بندهي مؤمن هستم، اگر گمان خوب به من ببرد به او خوبي ميرسانم. كافي، ج 2، ص 72.» 5 مومنان واقعي، جهادگرانند: (حجرات/15) إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُواْ وَ جَاهَدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنفُسِهِمْ فيِ سَبِيلِ اللَّهِ أُوْلَئكَ هُمُ الصَّدِقُونَ) مؤمنان كساني هستند كه به خدا و پيامبر او ايمان آوردهاند و ديگر شك نكردهاند، و با مال و جان خويش در راه خدا جهاد كردهاند. اينان راستگويانند آري نخستين نشانه ايمان عدم ترديد و دو دلي در مسير اسلام است، نشانه دوم جهاد با اموال، و نشانه سوم كه از همه برتر است جهاد با انفس (جانها) است. به اين ترتيب اسلام به سراغ روشنترين نشانهها رفته است: ايستادگي و ثبات قدم، و عدم شك و ترديد از يك سو، و ايثار مال و جان از سوي ديگر تفسير نمونه، ج22، ص: 213. چگونه ممكن است ايمان در قلب راسخ نباشد در حالي كه انسان از بذل مال و جان در راه محبوب مضايقه نميكند. و لذا در پايان آيه ميافزايد:" چنين كساني راستگو هستند" و روح ايمان در وجودشان موج ميزند (أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ). اين معيار را كه قرآن براي شناخت" مؤمنان راستين" از" دروغگويان متظاهر به اسلام" بيان كرده، منحصر به فقراي طايفه" بني اسد" نيست، معياري است روشن و گويا براي هر عصر و زمان، براي جداسازي مؤمنان واقعي از مدعيان دروغين، و براي نشان دادن ارزش ادعاي كساني كه همه جا دم از اسلام ميزنند و خود را طلبكار پيامبر ص ميدانند ولي در عمل آنها كمترين نشانهاي از ايمان و اسلام ديده نميشود. در مقابل، كساني هستند كه نه تنها ادعايي ندارند، بلكه همواره خود را مقصر ميشمرند، و در عين حال در ميدان ايثار و فداكاري از همه پيشگامترند. و اگر اين معيار قرآني را براي سنجش مؤمنان واقعي به كار بريم معلوم نيست از انبوه ميليونها ميليون مدعيان اسلام چه اندازه مؤمن واقعي هستند، و چه مقدار مسلمان ظاهري؟! تفسير نمونه، ج22، ص: 214 تعريف مؤمنين به صفاتي كه در آيه آمده، تعريفي است كه هم جامع صفات مؤمن است و هم مانع، يعني هيچ غير مؤمني مشمول آن نميشود، در نتيجه هر كس متصف به اين صفات باشد مؤمن حقيقي است، هم چنان كه هر كس يكي از اين صفات را نداشته باشد، مؤمن حقيقي نيست. و ايمان به خدا و رسولش عقدي است قلبي بر توحيد خداي تعالي و حقانيت آنچه كه پيامبرش آورده، و نيز عقد قلبي بر صحت رسالت و پيروي رسول در آنچه دستور ميدهد. " ثُمَّ لَمْ يَرْتابُوا"- يعني مؤمنين آنهايي هستند كه ايمان به خدا و رسول او بياورند، و ديگر در حقانيت آنچه ايمان آوردهاند شك نكنند، و ايمانشان ثابت و آن چنان مستقر باشد كه شك آن را متزلزل نكند. و اين شك نكردن آنان منحصر به يك زمان نيست، بلكه در زمانهاي آينده نيز شك نميكنند، گويا شك چيزي است كه دائما خطرش وجود دارد، در نتيجه اين آيه ميفهماند كه بايد استحكام اولي ايمان باقي بماند. " وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ"- كلمه" مجاهده" كه مصدر" جاهدوا" است، به معناي بذل جهد و بهكارگيري تمامي توان خويش در پيشبرد راه خدا است. و كلمه" سبيل اللَّه" به معناي دين خدا است. و منظور از مجاهده به اموال و انفس؛ " عمل و به كار گرفتن تا آخرين درجه قدرت" است در انجام تكليف مالي الهي، از قبيل زكات و ساير انفاقات واجب، و انجام تكاليف بدني چون نماز و روزه و حج و غيره. و معناي آيه اين است كه: مؤمنين واقعي كوشش ميكنند تا تكاليف مالي و بدني اسلامي خود را انجام دهند، و در حالي انجام ميدهند- و يا عملشان چنين حالي دارد- كه در دين خدا و در راه او است. " أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ"- اين جمله بر ايمان مؤمنين نامبرده ما دام كه آن صفات را حفظ كرده باشند صحه گذاشته و تصديق ميكند. 6 برتري جهادگران: )نساء /95 «لاَّ يَسْتَوِي الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ أُوْلِي الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِينَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ عَلَي الْقَاعِدِينَ دَرَجَةً وَكُلاًّ وَعَدَ اللّهُ الْحُسْنَي وَفَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَي الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا» «مؤمنان خانهنشين كه زيانديده نيستند با آن مجاهداني كه با مال و جان خود در راه خدا جهاد ميكنند يكسان نميباشند خداوند كساني را كه با مال و جان خود جهاد ميكنند به درجهاي بر خانهنشينان مزيت بخشيده و همه را خدا وعده [پاداش] نيكو داده و[لي] مجاهدان را بر خانهنشينان به پاداشي بزرگ برتري بخشيده است تفسير نمونه، ج4، ص: 81 اين آيه ي درباره ي كساني است كه ظاهراً مؤمنند ولي بدون عذر از جهاد در راه خدا سر باز مي زنند و خداوند دو بار در اين ايه مي فرمايد مجاهدين بر كساني كه تلاش نمي كنند برتري دارند و برتري آن ها عظيم است و درجه آن ها يكسان نيست و اين دو گروه هرگز يكسان نخواهند بود. از طرفي اين آيه مربوط به زماني است كه جهاد واجب كفايي باشد و با عدم جهاد آن عده ضرري متوجه جامعه نگردد والا در زماني كه نرفتن به جهاد باعث ايجاد مشكل براي مسلمين گردد و يا به حد كفايت به جهاد نرفته باشند، عدم اقدام براي جهاد گناه بزرگي است كه مستوجب عذاب الهي خواهد بود. اين آيه شريفه ميخواهد مؤمنين را تحريك و تشويق به جهاد نموده، و روح ايمان آنان را براي سبقتگيري در خير و فضيلت بيدار كرده وجهاد وقتي بر قعود برتري دارد كه در راه خدا باشد نه در راه هواهاي نفساني و نيز جهاد در راه خدا به خاطر همين كه در راه خدا است وقتي ارزش دارد كه با عزيزترين و محبوبترين محبوبها بوده باشد، يعني با مال و از مال عزيزتر با جان باشد. :منظور از جهادي كه اين آيه ميفرمايد جهاد كافي است، نه عيني، يعني اگر گروهي براي جهاد اقدام ميكردند از گردن ديگران ساقط بود. زيرا اگر جهاد عيني ميبود خدا وعده بهشت به خانه نشينان نميداد. نوع جهاد به بذل اموال و جانها منحصر ميشود يعني هر نوع جهاد في سبيل اللّه و هر نحوه فداكاري كه مردان مجاهد در راه خدا بكنند باز هم از افراد خانهنشين افضل و برترند، و لو اينكه پايينتر و كمتر از بذل مال و جان باشد. سپس برتري مجاهدان را بار ديگر به صورت صريحتر و آشكارتر بيان كرده، ميفرمايد: «خداوند مجاهداني را كه با مال و جان خود در راهش پيكار ميكنند بر خودداريكنندگان از شركت در ميدان جهاد برتري عظيمي بخشيده» ولي چون نقطه مقابل اين دسته از مجاهدان افرادي هستند كه جهاد براي آنها واجب عيني نبوده و يا اين كه به خاطر بيماري و ناتواني و علل ديگر قادر به شركت در ميدان جنگ نبودهاند لذا براي اين كه پاداش نيت صالح و ايمان و ساير اعمال نيك آنها ناديده گرفته نشود به آنها نيز وعده نيك داده ولي از آنجا كه اهميت جهاد در منطق اسلام از اين هم بيشتر است بار ديگر به سراغ مجاهدان رفته و تأكيد ميكند كه «خداوند مجاهدان را بر قاعدان اجر عظيمي بخشيده است» .در حديث آمده است كه: «خداوند جهاد كنندگان را بر تخلف كنندگان، هفتاد درجه فضيلت داده و فاصله هر درجهاي هفتاد سال راهپيمايي اسب نيرومند و تندرو است» ضمنا از تعبير به" درجات" نيز ميتوان اين معني را استفاده كرد كه مجاهدان همه در يك حد و پايه نيستند و به اختلاف درجه اخلاص و فداكاري و تحمل ناراحتيها، مقامات معنوي آنها مختلف است، زيرا مسلم است همه مجاهداني كه در يك صف در برابر دشمن ميايستند به يك اندازه، جهاد نميكنند و به يك اندازه اخلاص ندارند، بنا بر اين هر يك، به تناسب كار و نيت خود پاداش ميگيرند. همين است كه رسول گرامي اسلام ص ميفرمايد: (1) و (2) وسائل كتاب جهاد، ابواب جهاد العدو و يناسبه باب يك حديث 2 و 16. " فمن ترك الجهاد البسه اللَّه ذلا و فقرا في معيشته و محقا في دينه ان اللَّه اعز امتي بسنابك خيلها و مراكز رماحها " «1». " آن كس كه جهاد را ترك گويد، خدا بر اندام او لباس ذلت ميپوشاند، و فقر و احتياج بر زندگي، و تاريكي بر دين او سايه شوم ميافكند، خداوند پيروان مرا به وسيله سم ستوراني كه به ميدان جهاد پيش ميروند و به وسيله پيكانهاي نيزهها، عزت ميبخشد." و به مناسبت ديگري ميفرمايد:" اغزوا تورثوا ابنائكم مجدا" «2». " جهاد كنيد تا مجد و عظمت را براي فرزندانتان به ميراث بگذاريد"! " ... و امير مؤمنان علي ع در ابتداي خطبه جهاد( نهج البلاغه خطبه 27.) چنين ميفرمايد: فان الجهاد باب من ابواب الجنة فتحه اللَّه لخاصة اوليائه و هو لباس التقوي و درع اللَّه الحصينة و جنته الوثيقة، فمن تركه رغبة عنه البسه اللَّه ثوب الذل و شمله البلاء و ديث بالصغار و القماءة. " جهاد دري است از دربهاي بهشت، كه خداوند آن را به روي دوستان خاص خود گشوده است، جهاد، لباس پر فضيلت" تقوي" است جهاد، زره نفوذناپذير الهي است، جهاد، سپر محكم پروردگار است، آن كس كه جهاد را ترك گويد، خداوند بر اندام او لباس ذلت و بلا ميپوشاند، و او را در مقابل ديدگاه مردم خوار و ذليل جلوه ميدهد ... 7 متخلفين از جهاد در عذاب الهي خواهند بود: ) توبه/81 فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلَافَ رَسُولِ اللَّهِ وَ كَرِهُواْ أَن يجَُاهِدُواْ بِأَمْوَالهِِمْ وَ أَنفُسِهِمْ فيِ سَبِيلِ اللَّهِ وَ قَالُواْ لَا تَنفِرُواْ فيِ الحَْرِّ قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَّوْ كاَنُواْ يَفْقَهُونَ آنان كه در خانه نشستهاند و از همراهي با رسول خدا تخلف ورزيدهاند خوشحالند. جهاد با مال و جان خويش را، در راه خدا، ناخوش شمردند و گفتند: در هواي گرم به جنگ نرويد. اگر ميفهمند بگو: گرماي آتش جهنم بيشتر است. در اين آيات نيز سخن هم چنان پيرامون معرفي منافقان، وسيله اعمال ورفتار و افكار آنها است، تا مسلمانان به روشني اين گروه را بشناسند و تحت تاثير نقشههاي شوم آنان قرار نگيرند. و تفسير نمونه، ج8، ص: 63 شأن نزول اين آيه در مورد جنگ تبوك است كه عده اي رسول خدا(ص) را همراهي نكرده و از اين عدم همراهي خوشحال بودند (فرح المخلفون) و اكراه داشتند كه پيامبر(ص) را با مال يا جان خود ياري كنند و براي توجيه كار خود سعي مي كردند ديگران را نيز همراه خود كنند و مي گفتند كه در اين گرما به جنگ نرويد، .در حقيقت آنها ميخواستند هم اراده مسلمانان را تضعيف كنند، و هم شريكهاي بيشتري براي جرمشان فراهم سازند. همانگونه كه همه منافقان در هر عصر و زمان چنينند.سپس قرآن روي سخن را به پيامبر ص كرده و با لحن قاطع و كوبندهاي به آنها چنين پاسخ ميگويد:" به آنها بگو آتش سوزان دوزخ از اين هم گرمتر و سوزانتر است اگر بفهمند"! (قُلْ نارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَوْ كانُوا يَفْقَهُونَ) ولي افسوس كه بر اثر ضعف ايمان، و عدم درك كافي، توجه ندارند كه چه آتش سوزاني در انتظار آنها است، آتشي كه يك جرقه كوچكش از آتشهاي دنيا سوزندهتر است امروزه نيز شاهديم كه بعضي نه تنها خود براي اسلام و انقلاب تلاش نمي كنند بلكه تلاشگران و زحمت كشان را نيز ملامت مي كنند و سعي دارند تا آ ن ها را نيز از تلاش منصرف نمايند تا زشتي كار خود را بپوشانند. در اين مورد هم خداوند در اياتي مي فرمايد كه هر كسي عزم جهاد دارد بايد از ملامت ديگران نترسد. نكته ها: اين آيه، سه نشانه براي منافقان ذكر كرده است: تفسير نور، ج5، ص: 11 الف: از جبهه نرفتن به جاي پشيماني شادند. ب: جهاد با مال و جان بر ايشان سنگين است. ج: ديگران را از جبهه رفتن منع ميكنند طبق آيات گذشته، منافقان مانع كمك مالي ديگران ميشدند، مطابق اين آيه نيز از حضور در جبهه، تخلّف ميكنند و ديگران را هم دلسرد ميكنند. پيامهايي كه طبق تفسير نور، ج5، ص: 117 از اين آيه استنباط ميشود: شادي به خاطر نرفتن به جبهه و تخلّف از فرمان پيامبر، نشانهي نفاق است( فَرِحَ الْمُخَلَّفُون). 2 بدتر از جبهه نرفتن، شكستن قداستِ رهبري و تخلّف از فرمان اوست( بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللَّهِ»، نفرمود: «بمقعدهم عن الجهاد) « 3 اطاعت بيچون و چرا از رسول خدا لازم است. «بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللَّهِ» 4 مؤمنِ ترسو، از منافق جداست. ترسو كمك مالي ميكند، ميل قلبي براي جهاد هم دارد. امّا منافقان، نه كمك ميكنند و نه ميل كمك دارند. «كَرِهُوا أَنْ يُجاهِدُوا» 5 منافقان براي باز داشتن مردم از جهاد، با تبليغ دلسرد كننده و اخلالگري، مشكلاتي چون گرم بودن هوا را بهانه قرار ميدهند. «قالُوا لا تَنْفِرُوا فِي الْحَرِّ» 6 در آستانهي جنگ بايد آماده باشيم تا شايعات و سخنان دلسرد كنندهي منافقان را به سرعت خنثي كنيم. «قالُوا»، «قُلْ» 7 در پاسخگويي به تبليغات دشمن، از اصطلاحاتِ خودش استفاده كنيم. «الْحَرِّ»، «أَشَدُّ حَرًّا» 8 ياد معاد، عامل حركت به سوي جبهه است، «قُلْ نارُ جَهَنَّمَ» مؤمنان واقعي هرگز گرمي هوا را مانع جهاد نميدانند. 9. منافقان، ظاهربيناند و شناخت عميق ندارند. «لَوْ كانُوا يَفْقَهُونَ» 8 جهادگران داراي عظيم ترين درجه الهي اند «الَّذِينَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللّهِ وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ» «كساني كه ايمان آورده و براي خدا هجرت نموده و در راه خدا با مال و جانشان به جهاد پرداختهاند عظيم ترين درجه را نزد خداوند و آنان رستگاران و سعادتمندان عالمند. سوره توبه/20 وقتي دو نفر از مسلمانان از افتخارات خود مي گفتند كه يكي آب دادن به حجاج و ديگري تعمير و عمارت مسجدالحرام بود و اين را سبب برتري خود بر امام علي(ع) برمي شمردند خداوند اين آيه را نازل فرمود كه: ايا رتبه ساخت و تعمير مسجدالحرام و آب دادن به حاجيان در مسجدالحرام با مقام آن كسي كه به خدا و روز قيامت ايمان آورده و در راه خدا جهاد كرده يكسان مي شمريد؟ هرگز آنان نزد خدا يكسان نخواهند بود. توجه به دو نكته در اين ايه ضروري است: اوّل: درجه جهادگران اعظم است نه عظيم، يعني با صفت تفضيلي بيان شده و نشان دهند ه ي اين است كه بزرگ ترين مقامات در نزد خداوند مخصوص اين گروه است. دوّم: اين ها كساني هستند كه «فائز» مي شوند و گروهي كه به سعادت واقعي مي رسند اينانند نه كساني كه از جهاد فرار مي كنند و طفره مي روند. پيامهايي كه در ذيل اين آيه در تفسير نور، ج5، ص: 35 آمده است. 1 ايمان، هجرت و جهاد، همچون تقوا، در رأس همهي ارزشهاست. «آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا» ... «أَعْظَمُ دَرَجَةً» 2 اگر ملاك ارزش نزد مردم، روابط قبيلگي و نژادي است، در محاسبات الهي، ايمان، هجرت و جهاد، ملاكِ ارزش است. «عِنْدَ اللَّهِ» 3 ايمان، لازمهي كمالات ديگر است. «آمَنُوا» 4 ارزش همهي كارهاي مقدّس، به نيّت آنهاست. «فِي سَبِيلِ اللَّهِ» 5 فوز و رستگاري، تنها در سايهي ايمان، هجرت و جهاد است. «آمَنُوا وَ ...»، «أُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ» 9 جهاد سبب هدايت است « وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا» «كساني كه در راه ما جهاد و تلاش نمايند محققاً آن ها را به راه خويش هدايت مي كنيم.»عنكبوت/69 يعني اگر كسي در راه خدا و براي خدا تلاش كرد خداوند او را دستگيري نموده و نه تنها راه وصال خويش را به او نشان مي دهد، بلكه او را به آن راه مي كشاند و در آن راه هدايت مي كند. نكته مهمي كه در اين ايه است حديثي است كه در تفسير فرات الكوفي صفحه 320 از امام باقر(ع) نقل شده است كه آن حضرت درباره اين ايه فرموده اند: «نزلت فينا اهل البيت» يعني اولاً مصداق اصلي كساني كه در راه خدا جهاد كرده و خداوند آن ها را در مسير هدايت آورده اهل بيت عليهم السلام هستند. و ثانياً: منظور از «فينا» ما اهل بيتيم يعني هر كسي در راه ياري ما اهل بيت قدمي بردارد خداوند او را در راه خويش هدايت نموده و دستگيري مي نمايد. در اينكه منظور از" جهاد" در اينجا چيست؟ و آيا جهاد با دشمن است، يا جهاد با نفس، يا جهاد در راه شناخت خدا از طرق علمي و استدلالي؟ مفسران احتمالات متعددي دادهاند. ير نمونه، ج16، ص: 349 و همچنين در مورد تعبير" فينا" كه آيا منظور در راه رضاي خدا است، يا در راه جهاد با نفس، يا در طريق عبادت، يا در طريق مبارزه با دشمن؟ ولي پيدا است كه هم تعبير به" جهاد" تعبير وسيع و مطلقي است و هم تعبير" فينا"، بنا بر اين هر گونه جهاد و تلاشي را كه در راه خدا و براي او و به منظور وصول به اهداف الهي صورت گيرد شامل ميشود، خواه در طريق كسب معرفت باشد، يا جهاد با نفس، يا مبارزه با دشمن يا صبر بر طاعت، يا شكيبايي در برابر وسوسه معصيت، يا در مسير كمك به افراد مستضعف، و يا انجام هر كار نيك ديگر. كساني كه در اين راهها به هر شكل و هر صورت براي خدا مجاهده كنند مشمول حمايت و هدايت الهي هستند. ضمنا از آنچه گفتيم روشن شد كه منظور از" سبل" در اينجا راههاي مختلفي است كه به سوي خدا منتهي ميشود: راه جهاد با نفس، راه مبارزه با دشمنان، راه علم و دانش و فرهنگ، خلاصه جهاد در هر يك از اين راهها سبب هدايت به مسيري است كه به خدا منتهي ميشود. اين وعدهاي است كه خداوند مؤكدا به همه مجاهدان راهش داده، و پيروزي و ترقي و موفقيت را در گرو دو چيز شمرده،" جهاد" و" خلوص نيت". جمعي از فلاسفه معتقدند كه انديشه و مطالعه و تفكر ايجاد علم و دانش نميكند، بلكه روح انساني را براي پذيرش صور معقولات آماده ميسازد و هنگامي كه روح انساني آماده پذيرش شد فيض علم از خالق متعال و واهب الصور بر روح انسان پاشيده ميشود. بنا بر اين انسان بايد در اين راه جهاد كند ولي هدايت به دست خدا است. و اينكه در حديث وارد شده است كه علم به كثرت تعليم و تعلم نيست بلكه نوري است كه خداوند به قلب هر كس بخواهد و شايسته بداند ميافكند نيز ممكن است اشاره به همين معني باشد. نكتهها: تفسير نمونه، ج16، ص: 350 1-" جهاد" و" اخلاص" از آيه فوق به خوبي استفاده ميشود كه هر گونه شكست و ناكامي نصيب ما شود معلول يكي از دو چيز است: يا در جهاد كوتاهي كردهايم، و يا اخلاص در كار ما نبوده است، و اگر اين دو با هم جمع شود بنا به وعده مؤكد الهي، پيروزي و هدايت حتمي است. و اگر درست بينديشيم ميتوانيم سرچشمه مشكلات و مصائب جوامع اسلامي را در همين امر پيدا كنيم. چرا مسلمانان پيشرو ديروز، امروز عقب ماندهاند؟ چرا دست نياز در همه چيز حتي در فرهنگ و قوانين خويش به سوي بيگانگان دراز ميكنند؟ چرا براي حفظ خود در برابر طوفانهاي سياسي و هجومهاي نظامي بايد به ديگران تكيه كنند؟ چرا يك روز ديگران ريزهخوار خوان نعمت علم و فرهنگ آنها بودند اما امروز بايد بر سر سفره ديگران بنشينند؟ و بالآخره چرا در چنگال ديگران اسيرند و سرزمينهاي آنها در اشغال متجاوزان؟! تمام اين" چراها" يك پاسخ دارد و آن اينكه يا جهاد را فراموش كردهاند و يا نيت ها آلوده شده است. آري جهاد در صحنههاي علمي و فرهنگي و سياسي و اقتصادي و نظامي به دست فراموشي سپرده شده، حب نفس و عشق به دنيا و راحت طلبي و كوتهنگري و اغراض شخصي بر آنها چيره شده، تا آنجا كه كشتگانشان به دست خودشان بيش از كشتگاني است كه دشمن از آنها قرباني ميگيرد! خودباختگي گروهي غربزده و شرقزده، خودفروختگي جمعي از زمامداران و سران، و ياس و انزواي دانشمندان و متفكران هم جهاد را از آنها گرفته، و هم اخلاص را. تفسير نمونه، ج16، ص: 351 هر گاه مختصر اخلاصي در صفوف ما پيدا ميشود و مجاهدان ما تكاني به خود ميدهند پيروزيها پشت سر يكديگر فرا ميرسد. و چه عظيم و الهام بخش است قرآن كه در يك جمله كوتاه هم درد و هم درمان را بيان كرده! آري آنها كه در راه خدا جهاد ميكنند مشمول هدايت الهي هستند و بديهي است كه با هدايت او گمراهي و شكست مفهومي ندارد. اگر ميبينيم در بعضي از روايات اهل بيت ع اين آيه تفسير به آل محمد ص و پيروان آنها شده است بيان مصداق كاملي از آن است، چرا كه آنها در طريق جهاد و اخلاص پيشگام و پيشقدم بودند و هرگز دليل بر محدوديت مفهوم آيه نخواهد بود. 10 اخلاص شرط جهاد است « وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ و در راه خدا چنان كه حق جهاد [در راه] اوست جهاد كنيد.» حج/78 در تفسير نمونه با بررسي ايات و روايات آمده است كه منظور از حق جهاد ؛ خلوص نيت و انجام اعمال براي خداست. پس اگر بالاترين و بهترين اعمال و تلاش ها براي ياري اسلام انجام شود و خلوص نيت در آن نباشد حق جهاد ادا نشده و ارزشي نخواهد داشت. نكته ها: ارزش كارها، به انگيزه و شيوه و مقدار آن بستگي دارد. (جهادي ارزش دارد كه با تمام توان در راه خدا باشد) «فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ تفسير نور، ج8، ص: 79 اكثر مفسران اسلامي،" جهاد" را در اينجا به معني خصوص مبارزه مسلحانه با دشمنان نگرفتهاند، بلكه همانگونه كه از مفهوم لغوي آن استفاده ميشود به معني هر گونه جهاد و كوشش در راه خدا و تلاش براي انجام نيكيها، و مبارزه با هوسهاي سركش (جهاد اكبر) و پيكار با دشمنان ظالم و ستمگر (جهاد اصغر) دانستهاند. مرحوم" طبرسي" در" مجمع البيان" از اكثر مفسران چنين نقل ميكند كه منظور از" حق جهاد" خلوص نيت و انجام دادن اعمال براي خدا است. بدون شك" حق جهاد" نيز معني وسيعي دارد كه از نظر كيفيت و كميت و مكان و زمان و ساير جهات، همه را شامل ميشود، اما از آنجا كه مرحله" اخلاص" سختترين مرحله در جهاد نفس است، روي اين مرحله تكيه كرده است، چرا كه نفوذ افكار و انگيزههاي غير الهي در قلب و اعمال انسان آن قدر مخفي و باريك و پنهان است كه جز بندگان خاص خدا از آن رهايي نمييابند!. تفسير نمونه، ج14، ص: 182 11 جهاد به نفع خودتان است «وَمَن جَاهَدَ فَإِنَّمَا يُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ كسي كه جهاد و تلاش كند، براي خود ميكوشد زيرا خدا از جهانيان سخت بينياز است.» )عنكبوت /6) نكته ها: مراد از جهاد در اين آيه، تنها جهاد با شمشير و با دشمنان نيست، بلكه مراد هر گونه تلاش و كوشش است خواه اين تلاش در راه خودسازي و به اصطلاح جهاد با نفس باشد يا مبارزه با وسوسههاي شيطان و يا با دشمنان خارجي. پيامها: 1 خداوند به تلاش ما نياز ندارد. «وَ مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما يُجاهِدُ لِنَفْسِهِ» من نكردم خلق تا سودي كنم بلكه تا بر بندگان جودي كنم 2 براي تشويق مردم به تلاشهاي مثبت، از گرايشهاي دروني و فطري، همچون حبّ نفس استفاده كنيم. (انسان فطرتاً به دنبال سود و منافع خويش است) «وَ مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما يُجاهِدُ لِنَفْسِهِ» 3 بينيازي خداوند، واقعي و حتمي است. (بر خلاف اظهار بينيازي ما كه در عين نياز است.) «إِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ» 4 خداوند، هم از انسانها بي نياز است و هم از فرشتگان و هم ديگر موجودات. تفسير نور، ج9، ص: 115 برنامه آزمون الهي، جهاد با هواي نفس، و مبارزه با دشمنان سرسخت براي حفظ ايمان و پاكي و تقوا، برنامه خود انسان است، و گرنه خداوند وجودي است نامتناهي از هر نظر و هيچ نيازي ندارد كه به وسيله عبادت يا اطاعت بندگان بر طرف شود، كمبودي ندارد كه ديگران به او بدهند، بلكه ديگران هر چه دارند از او دارند، از خودشان چيزي ندارند. از اين بيان روشن ميشود كه" جهاد" در اينجا الزاما به معني جهاد مسلحانه با دشمن نيست، بلكه همان معني اصلي لغوي خود را دارد كه هر گونه تلاش و كوشش را براي حفظ ايمان و تقوي، و تحمل انواع شدائد و مبارزههاي موضعي را با دشمن لجوج و كينهتوز شامل ميشود. خلاصه اينكه تمام منافع اين جهاد به شخص مجاهد باز ميگردد و او است كه خير دنيا و آخرت را در پرتو جهادش تحصيل ميكند، و حتي اگر جامعه از بركات اين جهاد بهرهمند شود در مرحله بعد خواهد بود، بنا بر اين هر گاه توفيق اين جهاد نصيب كسي شود بايد خدا را بر اين نعمت بزرگ سپاس گويد. اين كه دستور جهاد داده شده براي پرورش روح و قابليت هاي خود شما است و خداوند نيازي ندارد كه كسي او را ياري كند، بلكه اين ياري خداوند سودش در درجه اول به خود جهادگر مي رسد. پس بايد توجه كرد كه اگر تلاش و جهاد مي كنيم منتي بر كسي نداريم زيرا بيش از هر كس، خود سود برده ايم و از طرفي توقع پاداش با تشكر از خلق باعث لكه دار شدن اخلاص مي گردد كه آن وقت آن جهاد عظيم كاملاً بي ارزش مي گردد. 12 جهاد ؛آزمايش الهي : « وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتَّي نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِينَ مِنكُمْ وَالصَّابِرِينَ وَنَبْلُوَ أَخْبَارَكُمْ و البته شما را ميآزماييم تا مجاهدان و شكيبايان شما را باز شناسانيم و گزارش هاي [مربوط به] شما را رسيدگي كنيم.»)محمد/31 امام حسين(ع) در حديث مشهوري فرموده اند: «الناس عبيدالدنيا و الدين لعق علي السنتهم يحوطونه ماذرت معائشهم فاذا محصور بالبلا قل الديانون مردم بنده دنيا هستند و دين لقلقه ي زبان آن ها است و همين كه دنيا و معيشتشان به خطر بيفتد يا بلاها و سختي ها آن ها را احاطه كند دين داران اندك مي شوند.» اين سنت الهي است كه مدعيان دين داري را آزمايش مي فرمايد، پس هر كس بايد از خودش بپرسد كه براي ترويج اسلام و اطاعت از خداوند چقدر تلاش و جهاد نموده زيرا ادعاي دين داري بدون اين جهاد در راه خدا، ادعايي دروغ و باطل است و نشان دهنده ي رد شدن در اين امتحان الهي است. گر چه اين آزمايش دامنه وسيع و گستردهاي دارد و صبر و شكيبايي در انجام همه وظائف را شامل ميشود ولي به تناسب كلمه مجاهدين، و آيات قبل و بعد بيشتر منظور آزمايش در ميدان جهاد است، و راستي ميدان جهاد ميدان آزمايش بزرگ و سختي است، و كمتر كسي ميتواند چهره واقعي خود را در چنين ميدانهايي از نظرها مستور دارد. كلمه" بلاء" و" ابتلاء" به معناي امتحان و آزمايش است. و آيه شريفه علت واجب كردن قتال بر مؤمنين را بيان ميكند، ميفرمايد: علتش اين است كه خدا ميخواهد شما را بيازمايد، تا برايتان معلوم شود مجاهدين در راه خدا و صابران بر مشقت تكاليف الهي چه كساني هستند. بسياري از مفسران گفتهاند كه مراد از" اخبار" در اينجا اعمال انسانها است، چرا كه وقتي عملي از انسان سرميزند به صورت" خبر" در ميان مردم پخش ميشود، بعضي نيز گفتهاند منظور از" اخبار" در اينجا اسرار دروني است، چرا كه اعمال مردم از اين اسرار خبر ميدهد ترجمه الميزان، ج18، ص: 366 . اين احتمال نيز وجود دارد كه" اخبار" در اينجا به معني خبرهايي است كه مردم از وضع خود يا از تعهدات خويش ميدهند، مثلا منافقان با پيامبر ص عهد كرده بودند كه پشت به ميدان نبرد نكنند در حالي كه عهد و پيمان خود را شكستند تفسير نمونه، ج21، ص: 482. ضمنا جمله:" حَتَّي نَعْلَمَ الْمُجاهِدِينَ مِنْكُمْ" (تا مجاهدان شما را بشناسيم) به اين معني نيست كه خداوند از اين گروه آگاهي ندارد بلكه منظور تحقق اين معلوم الهي است و مشخص شدن اين گونه افراد است، يعني تا اين علم الهي تحقق خارجي يابد و عينيت حاصل كند و صفوف مشخص شود. در اينجا قرآن با استفاده از حادثه احد براي تصحيح يك اشتباه فكري مسلمانان اقدام ميكند و ميگويد: شما چنين پنداشتيد كه بدون جهاد و استقامت در راه خدا ميتوانيد در بهشت برين جاي گيريد، آيا شما گمان كرديد داخل شدن در عمق آن سعادت معنوي تنها با انتخاب نام مسلمان و يا عقيده بدون عمل ممكن است؟ اگر چنين بود مسئله بسيار ساده بود، ولي هرگز چنين نبوده است و تا اعتقادات واقعي در ميدان عمل پياده نشود كسي بهرهاي از آن سعادتها نخواهد برد، در اينجا است كه بايد صفوف از هم مشخص شود، و مجاهدان و صابران از افراد بي ارزش شناخته شوند اين آيه، به جهاد و صبر و مقاومت مؤمنان اشاره ميكند. زيرا راه بهشت از طريق صبر و جهاد است. قرآن ميفرمايد: «سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ» «1» سلام بر شما اهل بهشت، بخاطر صبر و مقاومتي كه داشتيد. در اين تعبير لطفي است، نميگويد سلام بر شما بخاطر حج و روزه و يا خمس و زكات، زيرا انجام هر عملي نيازمند صبر و پايداري است. 13 اگر جهاد نكنيد، اين توفيق به ديگران مي رسد يَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتيِ اللَّهُ بِقَوْمٍ يحُِبهُُّمْ وَ يحُِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَليَ الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَليَ الْكَافِرِينَ يجَُاهِدُونَ فيِ سَبِيلِ اللَّهِ وَ لَا يخََافُونَ لَوْمَةَ لَائمٍ ذَالِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاءُ وَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ مائده/(54) اگر شما از جهاد رو برگردانيد، خداوند ديگراني را به جاي شما مي آورد كه اين توفيق و وظيفه الهي را به نحو احسن انجام دهند. «اي كساني كه ايمان آورده ايد، هركس از شما از آيين خود بازگردد (به خدا زياني نمي رساند) خداوند جمعيتي را مي آورد كه آن ها را دوست دارد و آنان (نيز) خدا را دوست دارند، در برابر مومنان متواضع و در برابر كافران سرسخت و نيرومند با آنها در راه خدا جهاد مي كنند و از سرزنش هيچ ملامت گري هراسي ندارند ... در حديثي اميرالمومنين(ع) فرموده است: جهاد موهبتي الهي و دري از درهاي بهشت است كه خداوند تنها آن را به روي بندگان خاص خود مي گشايد. پس اين توفيق را خداوند به هر كسي نخواهد داد و همان طور كه گفته شد خداوند نيازي به جهاد ما ندارد لذا علاوه بر معني كلي ايه كه اگر شما خدا را ياري نكنيد، خدا ديگران را مي آورد و اين توفيق از شما سلب مي شود. چند نكته مهم ديگر درباره ي اين ايه وجود دارد: الف در جنگ خيبر مسلمانان نمي توانستند به قلعه هاي خيبر حمله كنند و ترس عامل مهمي بود كه جلوي آن ها را مي گرفت، لذا اين ايه نازل شد و پيامبر(ص) فرمود: به خدا فردا پرچم را به دست كسي مي سپارم كه خدا و پيامبر را دوست دارد و خدا و پيامبر نيز او را دوست دارند، پي در پي به دشمن حمله مي كند و هيچ گاه از برابر آن ها نمي گريزد و از اين ميدان باز نخواهد گشت، مگر اين كه خدا به دست او پيروزي را نصيب مسلمانان مي كند. آن گاه پرچم را به دست علي عليه السلام داد. « ب معلوم مي شود كه ترك جهاد و عدم مقاومت در برابر دشمنان اسلام و بي تفاوتي به م
نظرات شما عزیزان:
نوشته شده در دو شنبه 22 ارديبهشت 1398
ساعت
13:59 توسط محمد حاجیان|
|